علی اژدرکش؛ از فروشندگی تا خرید برند دنیلی از شروع کردن نترسید

0
1000
علی اژدرکش؛ از فروشندگی تا خرید برند دنیلی از شروع کردن نترسید

مدیران موفق مدیرانی هستند که همواره از شکست‌های خود تجربه کسب کرده‌ و از همین شکست‌ها پلی برای موفقیت خود ساخته‌اند. علی اژدرکش یکی از مدیران موفق در صنعت کفش است که در این صنعت فعالیت‌های تولیدی و بازرگانی موفقی انجام داده است. کارخانه کفشی که وی تاسیس کرده، هم‌اکنون قادر به تولید انواع کفش‌هاست. او سمت‌های مختلفی از جمله جوان‌ترین رئیس اتحادیه کفش‌های ماشینی تهران، رئیس کمیسیون اقتصادی اتاق اصناف و رئیس انجمن صنف کارفرمایی کفش و صنایع وابسته ایران را در کارنامه خود دارد. داستان‌ فعالیت‌های تولیدی و تجاری که اژدرکش در زندگی خود انجام داده، شنیدنی است. مجله اخبار صنعت چرم و کفش بازگوکننده این داستان از زبان اوست.

علی اژدرکش با اشاره به این موضوع که‌ با وجود اینکه تجربه‌های کاری و مالی‌اش سراسر داستان شکست است اما شنیدن این شکست‌ها خالی از لطف نیست، گفت: در دنیای امروز اصولا افراد به ‌دنبال ابرقهرمان‌ها و شخصیت‌هایی هستند که توانایی‌ها و مهارت‌های خاص داشته باشند و به اصطلاح دست به خاک بزنند تا طلا ‌شود اما داستان زندگی من چنین نیست و چندین بار شکست را تجربه کرده‌ام و امروز تنها موفقیتم این است که در مسیر مانده‌ام و راه را ادامه داده‌ام.
معتقدم قدرت انسان از پذیرش ترس‌ها و دردهایش شکل می‌گیرد و درست از همین لحظه پذیرش است که توانایی ادامه دادن پیدا می‌کند.
اژدرکش داستان خود را اینگونه آغاز کرد: دوران دبستان من همزمان شده بود با چاپ مجموعه کتاب‌های ماجراهای تن‌تن. من این مجموعه کتاب را که آن زمان طرفداران بسیاری داشت هدیه گرفته بودم. پس از خواندن، آن مجموعه را به قیمت خوبی به یکی از بچه‌های مدرسه فروختم. این اولین تجربه، به حدی برایم جذاب بود که چندین سری دیگر از این کتاب را خریداری کردم و در مدرسه فروختم. محرک من در آن زمان برای این فعالیت داشتن سبک زندگی بهتر و هزینه کردن برای کارهایی بود که مرا به وجد می‌آورد.
فعالیت‌های دوران نوجوانی‌ام نیز شنیدنی است. به یاد دارم یک سال از یکی از دوستانم که کلکسیون تمبر از پدربزرگش به ارث برده بود، تمبر خریدم. تمبرها را به قیمت خوبی می‌خریدم و با قیمتی بالاتر می‌فروختم. در دوران دبیرستان هم مدتی مشغول فروش مواد خوراکی بودم تا اینکه به اصرار پدرم پس از پایان دبیرستان وارد دانشگاه پزشکی شدم.
همزمان با ورود به دانشگاه، در یکی از مغازه‌های پدرم در گیشا مشغول فروش چینی و بلور شدم. بیزینس من به‌تدریج رونق گرفت. صبح‌ها دانشکده پزشکی می‌رفتم و در کنارش ورزش هم می‌کردم، دو سال رکورددار دوی سرعت در ایران بودم. بعدازظهرها هم در مغازه بودم.
پس از آن تصمیم گرفتم که کالای خارجی بیاورم. به کیش رفتم و با آقای خسروشاهی مدیرعامل مولینکس در ایران آشنا شدم. بعد از دو ماه و نیم در غرب تهران مولینکس پخش می‌کردم. این فعالیت نیز چند ماه ادامه داشت.
از آنجا که من دونده سرعت بودم بیشتر از درس‌های پزشکی، درس‌های تمرینی خودم را می‌خواندم. یک سال بعد به دنبال نوشتن برنامه ورزش رفتم. این نخستین بار بودم که قصد داشتم براساس دانش خودم بیزینسی راه‌اندازی کنم. اطرافیان و دوستان از من این برنامه‌ها را می‌خریدند.
برای این کار یک زیرزمین کوچک اجاره کردم، سه منشی داشتم و برنامه‌ها را دستی می‌نوشتم تا اینکه تصمیم گرفتم یک باشگاه ورزشی راه‌اندازی کنم و بخشی از آن را نیز به دفتر مشاوره اختصاص بدهم. همان زمان که می‌خواستم باشگاه را راه‌اندازی کنم، پدرم در اثر تصادف از دنیا رفت. وابستگی شدیدی به پدر داشتم و قراردادی که برای باشگاه بسته بودم، کنسل کردم و پول این کار نیز از دست رفت و دوباره صفرکیلومتر شدم. تا اینکه تحصیلم به پایان رسید. پس از آن نخستین شرکت خود را در بهمن سال ۱۳۸۱ با عنوان طب و ورزش آریا ثبت کردم و با تجهیزات ورزشی به‌طور رسمی کار خود را آغاز کردم. پس از آن به حوزه کفش ورود کردم.

ورود به اکو
وی در ادامه به ورود یک مربی خارجی به ایران اشاره و عنوان کرد:‌ به یاد دارم که یک‌ مربی خارجی به ایران آمده بود و فدراسیون پول او را پرداخت نکرده بود. آن زمان بودجه‌های ورزشی به سختی داده می‌شد. من از بانک وام گرفتم و پول او را پرداخت کردم، چون اگر پولش را پرداخت نمی‌کردیم اصلا وجهه خوبی برای ما و ایران نداشت.
مدتی بعد رئیس فدراسیون ما مهمان رئیس فدراسیون امارات بود و همان مربی هم حضور داشت. آنجا رئیس فدراسیون ایران از اینکه پول او پرداخت نشده از وی معذرت‌خواهی کرد اما او گفت من پولم را گرفته‌ام. از این طریق ایشان متوجه شد که این پول را من خودم پرداخت کرده‌ام و پس از این ماجرا دوستی خوبی بین ما شکل گرفت. در حقیقت او نمایندگی اکو را برای من گرفت.
زمانی که نزد مدیرعامل خاورمیانه اکو رفتم به من گفت رقیبان و شرکت‌های بزرگ از ایران درخواست این نمایندگی را دارند و او درخواست‌های ۴ میلیون دلار و سفارش ۱۰۰هزار جفت را به من نشان داد و گفت، چنین رقیب‌هایی داری، آیا خانواده تو در حوزه کفش هستند؟ گفتم نه، پرسید پس چرا به این حوزه ورود کرده‌ای؟ گفتم بیزنس بلدم، حاضرم برای شما مارکت ریسرچ کنم. در عرض سه ماه یک مارکت ریسرچ ۲۵۰ صفحه‌ای به زبان انگلیسی نوشتم و جمعیت ایران را به لحاظ پراکندگی جغرافیایی، تحصیلی، درآمدی بررسی کردم و هر آنچه که در یک مارکت ریسرچ مورد نیاز بود تهیه کردم و تحویلش دادم، باورش نمی‌شد. با ۱۲۰۰ جفت کفش کار اکو را شروع کردم که در زمان خیلی کوتاهی به ۲۵۰ هزار جفت کفش در سال رسید.

اکو برای من یک دانشگاه است
اژدرکش عنوان کرد: اکو برای من یک دانشگاه است و همچنان از آموزه‌های اکو در کار خود استفاده می‌کنم. با مدیران مجموعه دوست هستم و رابطه خود را با آنها حفظ کرده‌ام. آنها باور نمی‌کردند که من ۷۰ درصد بازار خاورمیانه را بگیرم. از آنجا که من عاشق اکو بودم در قرارداد خود با اکو قرار تولید ایران را نیز داشتم.
آن زمان که اکو را به ایران آوردم هنوز رئیس اتحادیه نبودم و قرار شد برای تامین نیاز کل منطقه تولید اکو را به ایران برای منطقه بیاوریم البته این موضوع برای من چندان خوب نبود چون یک فعالیت اقتصادی خوب را از دست می‌دادم، اما دوست داشتم این اتفاق روی بدهد. کوچکترین واحد تولیدی اکو سه میلیون جفت است که حدود ۳۰۰ هزار جفت آن مورد نیاز داخل بود و قرار بود دو میلیون و ۷۰۰ هزار جفت کفش درجه یک ساخت ایران با یک برند خوب اروپایی صادر کنیم که متاسفانه به دلیل شرایط تحریم این موقعیت را از دست دادیم. پس از آن داده‌های خود را تقویت کردیم. ۱۴ برند بودیم که من دوست داشتم تمام برندها را وارد کنم، اما به مشکل بر‌خوردیم و متوجه شدیم که از این مسیر جواب نمی‌گیریم.

برند دنیلی را خریداری کردم
وی عنوان کرد: سال ۲۰۱۱ برند دنیلی را خریداری کردم. ما نصف وجه را پرداخت کرده بودیم و نصف آن مانده بود که متاسفانه اولین جهش قیمت دلار روی داد. با آنها توافق کردیم که نصف نصف بمانیم که پس از مدتی متوجه شدم، دیگر نمی‌توانم ادامه بدهم و به هر زحمتی بود خرید خود را تکمیل کردم و انتقال نام تجاری برند به اسم مجموعه ما انجام گرفت. در آن زمان به فکر راه‌اندازی کارخانه دنیلی افتادم، کارخانه منطقه آزاد جلفا را کلنگ‌زنی کردم. پیش از تکمیل کارخانه، یک کارخانه در رومانی و یک کارخانه هم در چین اجاره کردم. یک کارخانه هم در ایتالیا بود. در این کارخانه‌ها شروع به تولید کالکشن جدید کردم که به ایران نیز می‌آوردیم و فروش برای بیرون نیز داشتیم. به نظرم این پروژه پلی بود که ساخت ایران را با یک برند خوب دارای بازار بین‌المللی، معرفی کند.
اژدرکش ادامه داد: دنیلی را خریداری کردم. قصد داشتم با خرید دنیلی، کفش ایرانی با یک برند خوب جایگاه خودش را پیدا کند که سایر همکاران و برندهای ایرانی پشت سر ما بیایند و آن اتفاق خوب مورد نظر روی بدهد. البته به این موضوع آگاهی داشتم که اگر این پروژه شکست بخورد یک شکست برای صنعت کفش محسوب می‌شود به ویژه برای جوانانی که می‌خواهند به تازگی وارد این مسیر شوند.
شرایط اقتصادی و سیاسی کشور چندان برای این مهم هموار نبود تا به این مسیر سرعت بدهیم، اما کم و بیش این اتفاق روی داده است و امروز یک برند ایتالیایی مالکیت ایرانی دارد و در این زمینه من تنها خودم را مطرح نمی‌بینم، بلکه کشورم را می‌بینم که این برند در ایران تولید و با همه مشکلاتی که وجود دارد بخش کوچکی از آن صادر می‌شود.

شرایط تولید در ایران دشوار است
وی در پاسخ به این پرسش که چرا اکو را پس دادید، گفت: چون واردات ممنوع شد. زمانی که واردات ممنوع شد ما حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار جفت کفش اکو و حدود ۳۰ فروشگاه در ایران داشتیم. آن زمان واردات ممنوع شده بود نه فروش. ما می‌توانستیم هر آنچه در ایران داریم، بفروشیم اما دیگر اجازه واردات نداشتیم. از آنجا که من رئیس اتحادیه شده بودم تصمیم گرفتم تمام این فروشگاه‌ها را ببندم، حتی۷۰ هزار جفت کفش را پس دادم تا کسی عنوان نکند که واردات انجام می‌دهم. از مجموعه ۱۴ برند ۱۲۹ فروشگاه داشتم که یک شبه ۷۹ فروشگاه را بستم. در این سیستم حدود ۲۰۲۰ نفر مشغول به کار بودند و برای این کار خون دل خورده بودیم، چراکه اشتغالزایی خوبی داشت.
کار ما در سطح بین‌المللی کار دشواری است، چراکه رابطه ما با جهان قطع است، تعامل ما با سیستم بانکی برقرار نیست و تحریم‌های ظالمانه فشار سنگینی را بر اقتصاد ایران وارد کرده است. حتی در زمینه محصولاتی که جزو تحریم‌ها به شمار نمی‌روند نقل و انتقال پول انجام نمی‌گیرد و هم صنفی‌‌های ما در جهان حاضر نیستند کالایی از ایران بخرند.
اژدرکش با اشاره به شرایط تولید در ایران عنوان کرد: تولید در ایران کار سختی است، البته تولید در هر کشوری که تورم آن ۷۰ درصد باشد، درحالی‌که تولیدکننده سود ۱۰ تا ۲۰ درصدی دارد، کار مشکلی است، این در حالی است که باید ۴۰ تا ۵۰ درصد برای تامین نقدینگی هزینه کرد. اگر وزن تولید من ۲۰۰۰ جفت کفش در روز است برای اولین کفشی که تولید می‌کنم از ۹ ماه پیش باید تامین مواد اولیه کرده باشم، یعنی باید مواد اولیه آن را خریداری و حقوق کارگران آن نیز پرداخت شده باشد. اگر در یک سال قیمت مواد اولیه تورم ۷۰ درصدی داشته باشد و من ۲۰ درصد سود تولید داشتم، دیگر تولید سود ده نخواهد بود.

جوان‌ترین رئیس اتحادیه کفش تهران
اژدرکش ادامه داد: در سن ۳۸ سالگی رئیس اتحادیه کفش تهران شدم که در آن زمان جوان‌ترین رئیس اتحادیه به شمار می‌رفتم، چراکه معمولا رئیس اتحادیه شدن در سنین بالا اتفاق می‌افتد و این در حالی بود که در آن زمان من حدود ۱۰ تا ۱۲ سال بود که در صنعت کفش حضور داشتم. همچنین برچسب واردکننده نیز به من زده شده بود و کسی اطلاع نداشت که ما با چه نگاهی چه کارهایی برای آینده انجام می‌دهیم.
وی در پاسخ به این پرسش که برای جوانانی که از صفر می‌خواهند کار خود را آغاز کنند چه پیشنهادی دارید گفت: من نمی‌توانم بگویم که دیگران چه کار باید بکنند، اما باید کار را آغاز کرد. فرد در ابتدا باید بداند چه کاری را دوست دارد، چه مهارت‌هایی و چه امکاناتی دارد. باید از شروع کردن نترسید. تا کار را آغاز نکنید هیچ اتفاقی روی نمی‌دهد و به شما قول می‌دهم اراده شما به نتیجه خواهد رسید.
در طول مدتی که در اکو بودم، آدم‌های مختلفی دیدم، یک‌ نفر مهندس بود و دوره مدیریت گذرانده بود و یک نفر دیپلم داشت و از فروشندگی اکو کار خود را آغاز کرده و دوره گذرانده بود، دوره‌ای که او فروشنده بود، یکی از درخشان‌ترین دوره‌های اکو بود، درحالی‌که هیچ دوره آکادمیکی نگذرانده بود و مهارت و دانش و تجربه لازم را در این کار کسب کرده بود و ترکیب این عوامل یکی از بهترین مدیران سه برند ایران را تربیت کرد.
مدیریت مانند مهندسی و پزشکی حرفه نیست. برای مهندسی یا پزشکی قبل از اینکه وارد مرحله تجربه شوید باید علم یاد گرفت، درحالی‌که بسیاری مدیریت خانواده را انجام می‌دهند بدون اینکه آگاهی داشته باشند که مدیریت می‌کنند. اما در مهندسی و پزشکی اینگونه نیست، اگر کسی بخواهد یک سد بسازد از یک مهندس تجربی کمک نمی‌گیرد، یا اگر فردی بخواهد زانویش را عمل کند برای این کار یک پزشک تجربی را انتخاب نمی‌کند. اما یک مدیر تجربی به بهترین شکل، اکو را برای من مدیریت کرد. کارکرد بسیاری از مدیران موفق با دانش مدیریت همخوانی دارد، بدون اینکه این دانش را جایی فرا گرفته باشند.
به نظر من، مدیریت، دانش استفاده از علم است البته علم یکی از ابزارهای مهم برای مدیریت به‌شمار می‌رود. اگر قرار است کسی وارد دوره MBA شود؛ بهتر است یک لیسانس فنی هم بگیرد. مدیریت این‌گونه نیست که کسی ابتدا دانشی بیاموزد، سپس بخواهد تجربه آن را کسب کند.
پس از تجربه است که متوجه خواهید شد چه ابزارها و مهارت‌هایی را به کار بگیرید. منظور این است که در مدیریت خود به این نیاز داریم که به کار خود تسلط داشته باشیم تا موفق شویم. بدین معنی که یک دانش ضمنی نیاز داریم که شرایط خودش را دارد و این دانش ضمنی به راحتی از کسی به کس دیگر حتی در یک سازمان قابل انتقال نیست، برای نمونه یک مدیر مالی خوب را نمی‌توان مدیر بازرگانی کرد و حتی ممکن است از این جابه‌جایی نتیجه عکس گرفت. اگر یک مدیر بازرگانی خوب را به مدیریت مالی بفرستید، ممکن است در همان سیستم و همان سازمان و همان فرهنگ، سیستم مالی مجموعه به هرج و مرج کشیده شود. چه برسد که از یک سازمان به سازمان دیگر یا از یک بیزینس به یک بیزینس دیگر بخواهید این مدیریت‌ها را تغییر بدهید. پس دانش ضمنی با تجربه به‌دست می‌آید. قرار نیست فردی که مدیریت خوانده است، در هر صنعتی موفق باشد.
ممکن است که یک مدیر در یک محیط و در یک سازمان بسیار موفق عمل کرده باشد اما وارد محیط دیگری شود موفق عمل نکند و شکست بخورد. نگاه ما به مدیریت باید متفاوت باشد، این‌گونه نیست که یک فردی ۷ سال در دانشگاه مدیریت بخواند و بعد موفق شود. مدیریت با تجربه و در بازار کار شکل می‌گیرد، البته مدیر به ابزارها، مهارت‌ها و دانش نیاز دارد و او را توانمندتر می‌کند. رهبری که با مجموعه خود در ارتباط نباشد رهبر خوبی نخواهد بود. موضوع دیگر اینکه انتقال این دانش ضمنی کار آسانی نیست و باید به این موضوع نگاه عمیق‌تر و حرفه‌ای‌تر داشت.
وی در پاسخ به این پرسش که مهم‌ترین عامل موفقیت شما چیست، گفت: در ابتدا عنوان کردم که داستان من سرشار از شکست‌های متعدد است و ۱۰ درصد آن اتفاقی که خودم اعتقاد داشتم، برای من روی نداده است و من همچنان با چالش‌های بسیاری روبرو هستم، اما اگر یک عامل را بخواهم در زمینه موفقیت خود عنوان کنم، این است که پس از هر بار افتادن بلند شده‌ام و ادامه داده‌ام. کیمیاگری دیگری نمی‌دانم فقط اینکه که باوجود تمام سختی‌ها و مشکلات مسیر را ادامه دادم. خواهش من از جوانان این است که حتماً مسیری که در پیش‌رو گرفته‌اید را ادامه بدهید. ادامه دادن پس از هر شکست، خودش یک موفقیت است.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید