مژده پورزکی- کارشناس امور خبری و فرهنگی اصناف
اخبار صنعت چرم و کفش – بیکاری جوانان تحصیل کرده به دلایل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و سیاسی از معضلات جدی جامعه ایران است و بر این اساس یکی از وعدههای همیشگی نامزدهای ریاست جمهوری به مردم ایران، ایجاد اشتغال بوده است. در این راستا دولتهایی که میخواهند به وعدههای انتخاباتی خود جامه عمل بپوشانند، گاها طرحهایی نوشته و اجرا میکنند که البته نتیجه بخش بودن یا نبودن آن نیازمند تحلیل و بازخوانی است.
سازمان آموزش فنیوحرفهای دولت سیزدهم، نیز از این رسم عقب نمانده و به تازگی تفاهمنامهای با اتاق اصناف ایران امضا کرده است که بر اساس بخشی از این تفاهم نامه، قرار است از واحدهای صنفی که پذیرنده کارآموزان باشند حمایتهایی از جمله حمایت تامین اجتماعی دریافت کنند.
این تفاهمنامه شکلهای مشابهی در دولتهای قبل داشته است اما به دلایلی با شکست روبرو شده بود و این بار نیز موفقیت این طرح محتمل نیست.
با این حال هر بار با امضای چنین تفاهمنامهها و ابلاغها و بخشنامههایی، واحدهای صنفی و صنعتی با این سوال روبرو میشوند که نیروهای حرفهای خود را حفظ کنند یا از کارآموزان استفاده کنند؟!
در باب مزایای استفاده از نیروهای کارآزموده میتوان گفت که ایشان همان سرمایههای انسانی هستند که عالمان به علم مدیریت بر آن تاکید دارند. به عبارت سادهتر، کافی است به اطراف خود در کارگاه یا فروشگاه نگاه کنید تا همکارانی را ببینید که با روز اولی که وارد آن مجموعه شدند، فرق بسیاری کردهاند.
علاوه بر این که سن و سال آنها بالاتر رفته و به لحاظ رفتاری پختهتر شده و با سختیهای کار راحتتر کنار میآیند و رفع بحرانها را مدیریت میکنند، مهارتهایشان نیز افزایش یافته است. جالب این است که همین نکته در هر کدام از ما هم صدق میکند. به این معنا که هر کدام از ما برای کارگاه یا فروشگاهی که در آن کار میکنیم، یک سرمایه انسانی هستیم.
اما با تمام این اوصاف، باز هم کارفرمایان نمیتوانند به راحتی بین نیروهای کارآزموده و کارآموزان انتخاب کنند. مثلا اگر این طرحهای دولتی وعده دهند که از کارفرمایانی که کارآموزان را جذب کنند حمایتهای بیمهای شده و حتی بخشی از دستمزدهایشان را هم دولت بپردازد، طبیعی است که برخی از کارفرمایان ترغیب به اخراج نیروهای با سابقه شده و جوانان کارنابلدی را استخدام کنند که احتمالا فرزتر و بله قربانگوتر هستند؛ ضمنا حقوق کمتری هم دریافت کرده و گاها حتی هیچ دستمزدی نمیخواهند.
اما به راستی کار درست چیست؟ آیا میتوان کلیگویی کرد و راهحلی یکسان برای همه مشاغل و همه کارفرمایان در نظر گرفت و گفت که همگی کارآموز جذب کنند یا همگی نیروهای متخصص با سابقه را حفظ کنند؟! البته که نه!
هر شغل مختصات خاص خود را دارد. برخی از مشاغل تخصصی و برخی نیازمند کارگر ساده هستند. برخی مشاغل برای جوانان بهتر و برخی دیگر برای افراد سن و سالدار، مناسبترند. برخی از مشاغل هم نیازمند علم و تجربه با هم هستند که در این باره باید دو نفر با دو سن و سواد متخلف را بر یک کار بگماریم و از آنها بخواهیم که با هم به یک روش واحد برسند که هم خلاقانه باشد و هم پخته و کم ریسک!
برخی دیگر از مشاغل به ویژه در کارگاههای تولیدی مثلا در تولید چرم، با پدیده رو به زوال متخصصان روبرو هستند به طوری که اگر استادکاران به هر دلیل از چرخه تولید کنار روند، دیگر جایگزینی برایشان نیست و اینها معمولا از نبود نیروهای کارآموز شکوه میکنند. طبیعی است که کارفرمایان باید همواره به دنبال تربیت نیروهای جایگزین باشند و این در کارهای سنتی بیشتر نمود مییابد.
از این رو، کارفرمایان در انتخاب بین کارآزموده و کارآموز باید حال و آینده را در نظر گیرند. “چه کسی به نفع امروز کارگاه و فروشگاه کار میکند و چه کسی تکیه گاه من در آینده است؟”
نگاهی به گذشته نیز باید داشت. نیروهایی که عمر و جوانی و خود را برای ما صرف کردهاند را نمیتوان بیپشتوانه مالی و شغلی به حال خود رها کرد. بیتوجهی به ایشان، موجب کاهش انگیزه در نیروهای جوان نیز خواهد شد و به مرور انگیزه خدمت صادقانه را از ایشان نیز خواهد گرفت. چرا که با خود فکر میکنند: “رئیس، همان طور که خوش خدمت دیروز را اخراج کرد و من را بر سر کار آورد، فردا من را به واسطه گران شدن خدمتم اخراج میکند و تازهکار ارزان قیمتی را بر سر کار مینشاند.”
کارفرمایی، شغل آسانی نیست و هر کسی تاب و تحمل آن را ندارد؛ اگر کسی مایل به کارفرمایی است باید از روابط انسانی، روانشناسی، اقتصاد، قانون و آینده پژوهی اندک اطلاعاتی داشته باشد تا در انتخابهای خود، بهتر عمل کرده و با یک انتخاب نادرست، کارگاه یا فروشگاه خود را زمین نزند. طرح های دولتی و پیشنهادات دیگری که به ما می رسند، همگی ارزش بررسی دارند و در نهایت، کارفرما است که از بین این پیشنهادات، یکی را انتخاب میکند.