مونا امینمور در گفتوگو با مجله اخبار صنعت چرم و کفش درباره سابقه خود عنوان میکند: من در رشته هنرهای تجسمی یعنی نقاشی و مجسمهسازی تحصیل کردهام، از اینرو آشنایی کاملی با رنگ و حجم، طراحی و اجرای آن دارم. در کل کسانی که در هنرهای تجسمی تحصیل کردهاند، به دلیل آشنایی با حجم، در کیف و کفشسازی موفق خواهند بود.
از دبیرستان تا صدا و سیما
مونا امینپور در مورد چگونگی ورودش به حوزه کیف و کفش میگوید: از دوم دبیرستان که در رشته نگارگری (نقاشی سنتی ایرانی) تحصیل میکردم، همزمان نزد اساتیدی همچون آقامیری و استاد فرشچیان کار میکردم و کارم بسیار خوب بود و از آنجا که علاقهمند به کارآفرینی بودم، با همسایه خود صحبت کرده و زیرزمین آنها را برای این کار اجاره کردم. بعدازظهرها پس از برگشتن از مدرسه در زیرزمین یعنی آموزشگاه من، با بچهها نقاشی کار میکردیم و بابت این کار از آنها ماهانه ۱۲ هزار تومان شهریه دریافت میکردم.
کلاس پررونق و درآمد خوبی نیز داشتم. این آموزشگاه را در دوره دانشجویی و تا پایان تحصیل خود در دانشگاه ادامه دادم. زمانی که ازدواج کردم و ساکن تهران شدم آموزشگاه را جمع کردم، ولی در فرهنگسراها تدریس نقاشی، مجسمهسازی و روباندوزی میکردم.
سپس نقاشی روی پارچه انجام دادم. پس از مدتی به فکرم رسید، پارچه مبلی خریداری و نقاشی کرده و تبدیل به کیف کنم. در نمایشگاههایی که شهرداری در سطح شهر برگزار میکرد، کیفها را میفروختم. به قدری فروشم عالی بود که تصمیم گرفتم بیشتر از نمایشگاه، کیفهای خود را بفروشم.
دو سه نفر در این کار مشغول به کار شدیم، یک هنرجوی آقا داشتم که قرار شد او کیفهای ما را در جمعه بازار به فروش برساند. صد درصد کارهای ما در جمعه بازار به فروش میرسید و ما همیشه از مشتری عقب بودیم. با توجه به پیشرفت کار شهرداری به ما یک کارگاه داد و من کارگاهی از شهرداری تهران در منطقه ۲۱ اجاره کردم. در آن زمان کارم زیاد شد. هر هفته در جمعه بازار کارها را برای فروش میگذاشتیم و هرچه کار باقی میماند در نمایشگاهها آن را ارائه میکردیم.
در نمایشگاه تولید ملی زنان حضور داشتیم و هر چه تولید میکردیم را به فروش میرساندیم. فروش عالی بود و من با ارگانهای مختلف کار میکردم. حتی شهردار به مناسبت روز زن، بن خرید محصولات ما را به کارکنان خود میداد و من پولش را از شهرداری میگرفتم. همچنین با شرکت نفت و صدا و سیما کار کردم. کارآفرین نمونه استان شدم. حدود سال ۱۳۹۵ یا ۱۳۹۶ یک ساختمان در اختیار داشتم که دو بخش کارگاه و فروشگاه داشت و کار پررونقی داشتم.
شهرداری عنوان کرد که کار شما به عنوان کارآفرین در این فضا خلاف قانون است، شما باید این فضا را تبدیل به رستوران کنید و در آن رستوران رواق هنر برگزار کنید. به نظر کار سنگینی بود و من خود را کارآفرین میدیدم، از اینرو تصمیم گرفتم با شهرداری ادامه همکاری ندهم و به صورت خصوصی کار کنم. به فلکه دوم صادقیه رفتم و جواز آموزشگاه گرفتم و شروع به کار کردم. در آن زمان تازه پسرم بهدنیا آمده بود. همراه بچه و پرستارش به کارگاه میرفتم. پس از حدود دو سال، شهرداری از من دوباره درخواست کرد که کارآفرین آنها شوم و فضای کوچکی به من دادند. در آنجا تمرکز ما روی آموزش بود تا تولید. همچنین در صدا وسیما بهواسطه آموزش روباندوزی در شبکه شما میرفتم که سپس به شبکههای دیگر نیز راه پیدا کردم.
از سال ۱۳۹۳ شروع به دوخت کیف چرم کردم
امینپور در ادامه خاطرنشان میکند: حس معلمی و آموزش در من قویتر است. به این دلیل آموزش برایم خوشایند است که میتوانم به دیگران آموزش بدهم تا آنها برای خود کارآفرینی کنند. هرچند به این موضوع واقفم که تولید درآمد بیشتری دارد.
نذر فرهنگی
وی در پاسخ به این پرسش که آیا شما از زندگی خود راضی هستید، میگوید: من هر کاری که انجام دادهام با عشق و علاقه بوده است و از آنچه انجام دادهام کاملا رضایت دارم و اگر دوباره به عقب بازگردم همین مسیر را میروم. البته هماکنون علاقهمند هستم که تولید را ادامه بدهم. ولی از هیچ کاری پشیمان نیستم. من همچنین یک نذر فرهنگی دارم و همواره آن را ادا میکنم و از سال ۱۳۹۱ یا ۱۳۹۲ این نذر فرهنگی را داشتهام که حتما در ماه آموزش رایگان داشته باشم. از سازمان زندانها تا کودکان کار تا آموزش در صدا و سیما تا کسانی که قادر به پرداخت شهریه خود در کلاسها نبودهاند، آموزش رایگان دادهام.
این کارآفرین نمونه در پاسخ به این پرسش که در صدا و سیما چه فعالیتهایی دارید، عنوان میکند: من در صدا و سیما کار خود را از شبکه شما آغاز کردم، سپس به شبکه جام جم رفتم و بعدها کار خود را در شبکه ۱ و ۵ و العالم که برونمرزی است، ادامه دادم که با جان و دل این آموزشها را به صورت رایگان انجام دادهام. علت ماندگاری من در صدا و سیما، این بوده که همواره با جان و دل آموزش دادهام و آنچه بلد بودم را یاد دادهام. همچنین برای ماندن در صدا و سیما، روی اجرا و بیان خود نیز کار کردهام.
ورود به حوزه کفش
امینپور در پاسخ به این پرسش که چگونه وارد حوزه کفش شدید، میگوید: من کار حجم را دوست دارم و برای من کفش همانند یک مجسمه است. در این مدت با اساتید کفش آشنا شدم و از آنها دعوت کردم که در آموزشگاه من شروع به کار کنند و خود من نیز همواره سعی کردهام که در کنار آنها بیاموزم. از اینرو تصمیم گرفتم که بیشتر وارد حوزه کفش شوم. برای من کیف و کفش به نوعی هنرهای تجسمی محسوب میشود. در آموزشگاهام طراحی و اجرای کفش نیز آموزش داده میشود و در این زمینه از اساتید بسیاری کمک گرفتهام که خود آنها صاحب برند و صاحب نام هستند. بسیار علاقهمندم کسی که از آموزشگاه من بیرون میآید، هم یک مدرک بینالمللی داشته باشد و هم چیزی آموخته باشد.
وی در پاسخ به این پرسش که برنامه آینده شما چیست، بیان میکند: اولویت نخست من آموزش است. بخش تولید و فروشگاه را پررنگتر خواهیم کرد. با یک تیم در حال راهاندازی فروشگاه اینترنتی هستیم که هشتم تیر ماه سالجاری راهاندازی میشود.
سخن آخر
این کارآفرین نمونه در پایان خاطرنشان میکند: من همچنان در ابتدای راه هستم و راه طولانی را پیشرو دارم، اما دست اساتید خود را خالصانه میبوسم که چیزهای بسیاری از آنها آموختهام.