از گذشته دور با هر شخصی که کاسب بود و میگفت مثلا من خیاط هستم یا در خیاطی کار میکنم، پس از چند سال فعالیت و پیدا کردن سابقه شغلی در آن کار، فورا این سوال پیش میآید که در چه قسمتی کار میکنی؟ چه کار میکنی و در چه بخشی جا افتادهای؟ این مسئله در تمام مشاغل صادق است و اولین پرسش در ذهن شنونده نوع تخصص و یا مهارت فرد در شغل مورد نظر است.
در زنجیره تولید و عرضه کالا، نوع مهارت و زمینه تمرکز فرد اعم از فنی، توزیعی و تولیدی حاکی از رسته شغلی است به بیان دیگر وقتی میگوییم فلانی چرخکار است یعنی تمرکز، تجربه و تمرین چند سالهاش بر این نوع کار و رسته معین است و اگر چه سالها در زنجیره تولید کار کرده و همه جا به عنوان تولیدکننده معرفی میشود اما از نظر حرفهای و فنی او یک چرخکار است نه تولیدکننده! اصولا رسته، هویت بخشی از پروسه فعالیت شغلی است که به عنوان زیر گروه آن صنعت یا حرفه مطرح میشود.
در نمونه دیگر و خط تولید در نانوایی خمیرگیر، وردنه زن، شاطر وکارگر ساده مشهود است اگر چه به تمام این افراد خطاب شاطر نقش میبندد اما هر دو طرف به نفس قضیه واقف هستند و البته امروزه برای سرعت بخشیدن به کار و کوتاه نمودن مسیر تولید، دربرخی از قسمتها دستگاههای مکانیزه را جایگزین افراد کردهاند.
در عرصه پسندیدن مشتری همه مراحل حلقه عرضه کالا (رستهها) در جای خود از ارزش و جایگاه ویژه برخوردار بوده و تثبیت و شناسایی رستههای گوناگون هیچ ارتباطی با مشکلات مقطعی و مناسبتی جامعه ندارد و با تغییر متدها و امثالهم تحت الشعاع کلی قرار نمیگیرند به عنوان مثال در رستههای تولید کفش، در قسمت پستاییدوزی تخصص لیزر کاری رستهای کاملا متمایز، تخصصی-هنری است و هنرمند یا شخص با تجربه این نوع کار را نمیتوان با ذکر صرف تولیدکننده از جایگاه کلیدی آن غافل شد.
در جوامع مترقی و پیشرفته بخشی از شناسه کالا ارزشگذاری و ذکر رستههای جزئی اما شاخص پروسه تولید آن را شامل میشود. زمانی که متقاضی (اعم از عرضهکننده، مصرفکننده، واسطههای قانونی کسب و کار و امثالهم) پیگیر ایراد و عیب کالا و یا پیشنهاد یا سفارش موارد خاص می باشد باید بدون اتلاف وقت، به متصدی آن رسته دسترسی داشته باشد.
اگر از منظر فنی دقت کنیم حتی بازرسان صنفی هم در پاسخگویی به صاحبان فروشگاهها ودیگر واحدهای صنفی پاسخ قانع کنندهای ندارند. توضیح صریح و شفافی از رسته دستدوز و ماشینی برای ارائه و قانع نمودن وجود ندارد. شخص کاسب نمیداند کفشی که میفروشد دستدوز (به معنای چرمهای دستی و امثالهم) است یا ماشینی به پاپوشهای کاملا ماشینی قدیمی مثل چکمهها وگالش و … گفته میشود.
بنابراین بهتر است قبل از نماسازی این ساختمان به مشخصات فنی آن بپردازیم و شاغلان صنف (در حیطه کلی) را توجیه نماییم و تبعا متصدی واحد صنفی با آگاهی از هویت فعالیت صنفی خود، واضحتر برنامهریزی کند.
این مطلب البته در موارد جزئی و پلههای پایینتر است اما متاسفانه ما از سرفصل رستههای صنف خودمان هم اطلاع نداریم و کاربر، چرخکار، پستاییدوز، وردست، پیشکار، کارجمع کن و… همگی به عنوان تولیدکننده ذکر میگردند.
در اتحادیه کفش دستدوز این رستهها مشهود است: تولیدکنندگان کفش دستدوز / فروشندگان کفش دستدوز / عمده فروشان / تعمیرکاران / قالبسازان و پاشنه سازان / فروشندگان مواد اولیه کفش / پستایی سازان و پستایی فروشان
و همانگونه که در ابتدای سخن ذکر شد این رستهها بسیار تعمیمی بوده و آنچنان کلی است که در بسیاری از موارد تمییز داده نمیشوند.
رسته تعمیرکاران متاسفانه در حال انقراض است چراکه تعداد بسیاری از آنان شاغلان افغانی هستند و مکان ثابت و مغازهای ندارند، اما بهرحال عضوی از جامعه صنعت ما بوده و با توجه به نیاز جامعه باید از حمایت مراجع قانونی برخوردار باشند .
در عرصه عمومی اجتماعی ما نه واکسزنها موقعیت کسب و کار ثابتی یافتند و نه دستگاههای مکانیزه این کار جایگاهی در حیطه مصرف شهری پیدا کردند. داشتن اطلاعات این فعالان و صدور جواز کسبهای سیار که صرفا برای زیر پوشش قرار دادن آنها است از فقدانهای بارز است. این امر بارها در مواجهه و شکایت مشتری برای عدم کیفیت تعمیر مناسب و اجرت بسیار بالا به خلا این توانایی و مدیریت اشاره مینماید. البته فرهنگسازی و ارتقا اطلاعات مردم همانند بسیاری از موارد دیگر از رسالت متصدیان است.
اولین رسته در حیطه کفش دستدوز، تولید آن است. در این زمینه حدود 40 درصد کارگاهها تعطیل و فاقد فعالیت است. دستگاهها همگی عمر بالای 20 سال یا بیشتر داشته و یک یا دو نفر فقط رفت و آمد میکنند که آن هم برای متقاعد کردن سازمان مالیاتی و عدم فعالیت سردر گم هستند.
حدود 30 درصد که فعالان واقعی این زمینه هستند که باید برای جبران هزینهها و پاسخگویی به اجرت کارگرها، چکهای برگشتی و … تیراژ تولید را بالا ببرند و بدیهی است که خط تولید یک کارگاه برای تولید روزی 100 تا 200 زوج کفش حداقل باید از حمایت و دخالت ماشینآلات بهره ببرد.
کاربری، لیزرکاری پستایی، تراش پاشنه، چاپ و پرس کف داخلی، دستگاههای چسب زنی، تزریق زیره به پستایی و…… چندین مرحله از تولید این کالا در هویت معلق قرار دارد. اما با این حال میتوانیم به خاطر حدود نصف مراحل تولید کالا به اعمال هنر طراحی و مدل زیره (که آن هم امروزه مدیون بهترین نرم افزارهای طراحی کامپیوتری شده) خود را متقاعد سازیم .
تعداد اقلیت شاغلان باقیمانده یعنی 20 تا 30 درصد شامل تولیدکننده تمام چرم و سفارشیدوزها به معنای کامل دستدوز میباشند که متاسفانه هر روز به خاطر بحرانهای اقتصادی تعطیل میشوند. شاید بتوان گفت فعالیت در این گروه، در پایتخت در حال جمع آوری باشد .
چرم دوز هنرمند که اصلا استعداد و توان نقدی بازی را ندارد با چند ترفند اقتصادی از گردونه خارج میشود و برندهای رده بالاتر با فروش و تبلیغ هنر این تولیدیها، تحت نشان و برند خود چندین برابر آنها سود می برند و عملا نام و نشان و حمایت یا حتی هویتی از هنرمند تولیدکننده خانواده صنفی ما نیست !!!
ادامه دارد