خبر کوتاه و به ظاهر معمولي بود اما عمق فاجعه آميز بودن آن در کمتر از يک ماه براي همگان نمايان شد. خبر شيوع بيماري کرونا اگرچه در ابتدا چندان رعبآور نبود اما طولي نکشيد که با به تعطيلي کشاندن کسب و کارها و برهم زدن روال عادي زندگي مردم، اقتصاد جهان را زمينگير کرد. شايد بتوان اينگونه گفت که کرونا به جهانيان ثابت کرد که آنقدرها هم که فکر ميکنند قوي و باهوش نيستند.
کارشناسان در ابتدا معتقد بودند در اين ميان صنعتي که بيشترين آسيب را خواهد ديد صنعت گردشگري کشورها است چرا که اين بحران در ابتدا باعث بسته شدن مرزها و ممنوعيت سفرها شد. اما آنچه در گذر زمان مشخص شد اين بود که اين بيماري به تک تک صنايع آسيبهاي جدي وارد کرده و باز هم وارد خواهد کرد.
از جمله اين صنايع خسران ديده، صنعت چرم و کفش است که شايد بتوان گفت در بدترين زمان ممکن منجر به تعطيلي اين صنعت شد. چرا که اوج شيوع اين بيماري مصادف با بازار عيد نوروز بود که به گفته يکي از فعالان اين صنف، کفاشها هر آنچه در چنته دارند را در اين ايام رو ميکنند و به نوعي چشم اميدشان به بازار شب عيد است. به طوري که هرچقدر هم در طول سال بازار راکد باشد باز هم کفاشان اميد دارند که عيد نوروز جبران ميکنند. امسال اما تمام معادلات و محاسبات کفاشان بهم خورد و با بسته شدن بازار و کاسبي بازاريان در يک ماه مانده به پايان سال خستگي يک سال کار به جان اهالي صنف ماند.
واکنش متفاوت مديران در زمان ظهور يک بحران
با دستور بسته شدن اصليترين مکان صنعت کفش يعني باغ سپهسالار، شايد بسياري از اهالي فاتحه کار خود را خواندند و بسياري ديگر نيز قيد اين حرفه را زدند اما آنچه بيشتر از هرچيز ديگري آزاردهنده بود نامعلوم بودن آينده بود چرا که هيچ کس نميدانست اين شرايط تا چه زماني ادامه خواهد داشت.
در اين بين شايد اولين چيزي که به ذهن غالب کارفرمايان رسيد کاهش هزينهها بود که براي شروع، عدهاي اقدام به تعديل نيروهاي خود کردند اگرچه برخي سعي کردند با پرداخت حقوق يک تا دوماه اول سال جديد، نيروهاي قديمي و خبره خود را حفظ کنند اما شايد بتوان گفت غالب کارگاههاي کوچک و کم توان اولين راهکارشان تعديل نيرو بود تا خسارتها را به حداقل برسانند.
اما در اين بين بودند صاحبان برندهايي که معتقد بودند روزگار از اين بازيها بسيار دارد و نبايد سريعا قافله را ببازيم و به اين ترتيب به هر نحوي بود پرسنل خود را نگه داشتند به اين اميد که نهايتا بعد از تعطيلات عيد نوروز کارها به روال عادي باز گردد.
عزيزي ميگفت معناي مديريت اصولا در مواقع بحراني جلوه واقعي به خود ميگيرد و مديران موفق را ميتوان از واکنشهايشان در رويارويي با بحرانها شناخت و الّا کت و شلوار پوشيدن و شق و رق راه رفتن و يا دستور دادن را که هرکسي بلد است!
به اين ترتيب بود که برخي مديرانِ سرد و گرم روزگار چشيده اگرچه در درون نگران دارايي و کسب و کار خود بودند اما نگذاشتند که اين نگراني به درون سازمان نفوذ کند و شايد بتوان گفت همه بار را به دوش کشيدند تا تعطيلات عيد به کام خود، خانواده، پرسنل و ديگر اطرفيانشان تلخ نشود.
از سوي ديگر شاهد بوديم که برخي از صاحبان اين صنعت در حالي که بحران را درک کرده بودند اما با توجه به سابقه سالهاي گذشته خود و حجم سفارشات کالاهاي مورد نظر حتي اقدام به سرمايهگذاريهاي جديد و مجهز کردن توليديهاي خود کردند تا به اين ترتيب بتوانند با جذب نيروهاي جديد براي خط توليدهاي تازه راهاندازي شده، علاوه بر اشتغالزايي براي بخشي از نيروهاي کاري بيکار شده، سفارشات مشتريان خود را به موقع تحويل بدهند و به اصطلاح از سفارشات عقب نمانند.
تصميمات اشتباه دولت در کار اصناف اخلال ايجاد کرد
با حاد شدن اوضاع همه چشمها به دولت و مسئولين دوخته شد تا ببينند چه کمکي از سوي آنها عرضه ميشود، اين در حالي بود که اوضاع دولت نيز چندان تعريفي نداشت و ندارد و شيوع کرونا گويي تير خلاصي بر تلاشهاي دولت براي کاهش لطمات تحريمها بود. در اين بين اما شاهد بوديم که دولت اميدهايي به صاحبان اصناف، کسب و کارها و عموم مردم ميداد که نگران نباشند و اوضاع درست خواهد شد.
از جمله وعدههايي که به اهالي اصناف کشور داده شد اين بود که در بازپرداخت چکها عجله نکنند و مهلتي چندماهه براي آنها در نظر گرفتند! شايد در ظاهر اين تصميم متفکرانه و خيرخواهانه به نظر ميرسيد اما آنچه در عمل ديده شد چيزي غير از اين بود و به گفته برخي اهالي صنف چرم و کفش يکي از بزرگترين اشتباهات دولت بود. چرا که باعث شد در حالي که برخي از صاحبان چک تملک مالي هم داشتند از اين موقعيت پيش آمده سواستفاده کنند و از بازپرداخت چک هاي خود امتناع کنند!
شايد اگر از بُعد اجتماعي و فرهنگي به اين موضوع نگاه کنيم به يک ضعف فرهنگي جامعه برسيم که اکثريت ما غالبا سود و مصلحت خود را مقدم بر هرچيز ديگري ميدانيم حتي حقالناس!
اما در حقيقت مسأله اصلي اينجاست که دولت که هيچگاه همراه توليدکنندگان نبوده، بهتر بود در اين مورد نيز مداخلهاي نميکرد و چنين تصميم غير کارشناسانهاي نميگرفت تا به اين ترتيب اهالي صنف خود به صورت کدخدا منشي مشکل چکهاي برگشتي را که منحصر به صنعت چرم و کفش هم نيست حل ميکردند. کما اينکه به گفته برخي اهالي در برابر چکهاي برگشتي بايد با يکديگر مدارا کرد چون همه ما در شرايط نسبتا مشابهي هستيم و ميدانيم که اوضاع هميشه همينطور نميماند و بلاخره يک روز خوب از راه ميرسد.
وامهاي 12 درصدي که هرگز وارد چرخه توليد نشد
از ديگر قدامات دولت در برابر اين بحران واگذاري وامهاي 12درصدي با شرايطي خاص به برخي واحدهاي واجد شرايط بود که برخي معتقدند اينگونه کمکها مقطعي است چرا که آسيبهاي وارد شده بسيار زياد است و طولي نميکشد که موعد بازپرداخت وامها نيز ميرسد در حالي که توليدکنندگان هنوز نتوانستهاند دست و پاي خود را جمع کنند پس چه بهتر بود که اين کمکها بلاعوض يا حداقل با مدتهاي 5 ساله باشد.
از سوي ديگر برخي از اهالي صنف و بازار ميگويند بسياري از کساني که چنين وامهايي را دريافت کردهاند ترجيح دادهاند آن را در بازار سکه و طلا و يا ارز سرمايهگذاري کنند که سود مطمئنتري دارد تا اينکه صرف توليدي کنند که لحظه به لحظه همراه با ريسک است. شايد بتوان گفت اين موضوع نيز به همان مشکل فرهنگي مذکور برميگردد و همچنين به اين دليل که ما ايرانيان از گذشتههاي دور با نگراني از آينده، وقوع قحطي، جنگ، ورشکستگي و هزاران بلاي ديگر زيستهايم و اين دغدغهها از کودکي در درون ما نهادينه شدهاند و تا آخرين لحظات حيات هم ما را رها نميکنند. به همين دليل است که امروز ميبينيم سرمايهاي که بايد صرف توليد شود اينگونه از چرخه توليد حذف ميشود و در کارهاي غيرمولد سرمايهگذاري ميگردد.
شکرگزار داشتههايمان نيستيم
مشکلات صنعت چرم و کفش به اين موارد ختم نميشود و بسياري از بالا رفتن قيمتها و به صرفه نبودن توليد روايتهايي نقل ميکنند. هرچند از ديرباز شاهد گلايههاي اهالي صنف بودهايم و هميشه برايمان جاي سوال بوده که آيا واقعا هميشه همينقدر اوضاع بد بوده است؟! چندين سال است که اهالي اين صنعت گلايهمند از شرايط هستند و هيچگاه از خوشيها و موفقيتهايشان سخني نميگويند و شايد بتوان اينگونه تعبير کرد که شرايط سخت امروز که اتفاقا حقيقي هم هست، نتيجه ناشکريهاي گذشته است که هيچگاه در برابر آنچه داشتهايم شکرگزار نبودهايم و هميشه ناراضي بودهايم که چرا بيشتر از اين نداريم.
اما آنچه که امروز در تک تک خانهها و کارخانهها و کوچه و بازار ميبينيم يک سختي عظيم واقعي است که مانند کابوسي هراسناک همه را درگير خود کرده است. به همين دليل امروز وقتي ماشين سازان از افزايش 25درصدي قيمت مواد اوليه خود سخن ميگويند براي ما قابل قبولتر است تا سالها پيش!
اگرچه باز هم من شخصا معتقدم برگزاري نمايشگاههاي پرهزينه اروپايي و حضور يا عدم حضور برخي اهالي هميشه حاضرِ صنف در اين نمايشگاهها، پرده از واقعيتها برخواهد داشت و مشخص ميسازد که توان صاحبان اين صنعت تحليل رفته و يا تغييري نکرده است.
حفظ منابع انساني و مشتريان؛ مهمترين اقدام بنگاههاي اقتصادي
اگر به طور عموم نگاه کنيم ميبينيم که همه چيز بهم گره خورده است و تنها کساني از اين آتشي که بپا شده است سالم بيرون ميآيند که منطقي و متفکرانهتر عمل کنند. به طوري که به گفته يکي از اهالي همين صنف امروز هر بنگاه اقتصادي بايد چند پلن مختلف با يک ستون مشترک داشته باشد. جالب است بدانيد که از نگاه اين فعال صنف، حفظ منابع انساني و مهرههاي کليدي و همچنين حفظ مشتريان دو ستون مشترک همه پلنها هستند که بنگاههاي اقتصادي بايد در حفظ آنها نهايت تلاش خود را داشته باشند چرا که بدون آنها کارشان لنگ است.
به عبارت ديگر حال زماني است که مديران ما بايد چشم اميدشان را از دولت و مسئولين کشوري بردارند و خودشان بپاخيزند. اين صنعت قدمتي بسيار دارد و برکسي پوشيده نيست که افراد مجرب، پيشکسوت و صاحب نظر کم ندارد که ميتوانند با علم به شرايط بازار، داشتن ساليان زياد تجربه و پشت سرگذاشتن شرايطي اينچنين سخت دور هم جمع شوند و چارهاي بينديشند تا صنعتگران دوباره جاني تازه بگيرند.
به عبارت سادهتر ميتوان اينگونه گفت که هر آنچه که اهالي صنف امروز انجام ميدهند در 6 ماه دوم سال 99 نتيجه ميدهد، بنابراين حال در اين ويراني بايد براي آباداني نيمه دوم سال نبرد کرد.
لغزان شدن پايههاي فروش سنتي در پي شيوع کرونا
بسياري معتقدند که بحران اخير اگرچه مشکلات فراواني به همراه داشت و باعث ناکاميهاي جوامع مختلف در سراسر دنيا شده است، اما نکات مثبتي نيز ميتوان از دل اين بحران بيرون کشيد؛ از جمله اينکه همه ما چه اهالي صنعت چرم و کفش و چه اهالي مشاغل ديگر در اين ايام، بارها و بارها با خود اعتراف کرديم که چه لحظاتي که بايد با خانواده سپري ميشد و به دليل گرفتاري و مشغلههاي کاري آن را از عزيزان مان دريغ کردهايم.
شايد بسياري از ما به اين انديشيديم که اگر مرگ ما در اين ايام رقم بخورد چه حسرتهايي را با خود بگور خواهيم برد، حسرت بودن در کنار خانواده، حسرت ديدن قد کشيدن فرزندان، حسرت سفرهايي که ميخواستيم برويم اما دائم به بعد از تمام شدن فلان کار و فلان سفارشات موکولش کرديم و بازهم يادمان رفت و به دلمان ماند و هزاران حسرت ديگر.
در اين مدت بود که بسياري از ما دانستيم چقدر زندگيهايمان را با همه کم و کسريهايش دوست داريم حتي اگر لحظه به لحظه غر بزنيم و از ناسازگار بودن روزگار شاکي باشيم. در اين بحران بود که بسياري از ما به خودمان قول داديم اگر بحران تمام شود با خودمان مهربانتر باشيم.
از ديگر نکات مثبت اين بحران شايد اين بود که هرچقدر هم فضاي مجازي و قدرت نفوذ آن را انکار کنيم باز هم آنها قدرتمند در حرکت هستند و کوچکترين بهايي به انکار ما نميدهند.
خوب به ياد دارم که جمع شدن نسخه چاپي يکي از مطرحترين روزنامههاي اروپايي در سال 2013 و الکترونيکي شدن آن در آن زمان يکي از عجيبترين اتفاقاتي بود که براي ما دانشجويان رشته روزنامهنگاري رقم خورد و همه مبهوت از اين واقعه بوديم که چه تفکري موجب چنين کاري شده است! آن روزها صاحبان روزنامه از بيرونقي بازار نشريات چاپي در آينده نزديک خبر دادند و به استقبال يک تحول عظيم در صنعت مطبوعات جهان رفتند.
اين تحول اما گويي با شيوع کرونا در تمام زندگي مردم جهان در حال وقوع است به طوري که در اين ايام شاهد بوديم اگرچه بازاريان و کسبه سنتي در هر صنفي کارشان تعطيل بود اما کسب و کارهاي نويني که از روشهاي نوين ارتباطي و فضاي مجازي بهره ميبردند کارشان رونق بيشتري گرفت داشت به طوري که بر اساس گزارشات سايت آمازون در اين مدت توانسته ثروت و سرمايه خود را دو برابر کند!
در ايران نيز به گفته برخي فعالان اين صنعت کاسباني که راه ورود روشهاي نويني همچون فروش اينترنتي را باز کرده بودند در اوج رکود بازار، باز هم فروش داشتهاند و درآمدي نسبي کسب کردهاند. اگرچه هنوز هم صنعت سنتي چرم و کفش مانند ديگر مشاغل سنتي در برابر رايج شدن چنين روشهايي مقاومت ميکند اما شايد بتوان گفت بحران اخير پايههاي فروش سنتي را لرزاند و تلنگري براي صنعتگران شد تا در نگرشهاي سابق خود تغييراتي اعمال کنند.
از سوي ديگر از چندين سال پيش و با ورود نسل جوان به اين صنعت، صنعت چرم و کفش تا حدودي به سمت مدرن شدن پيش رفته است. به اين ترتيب واحدهايي که همزمان از دو روش فروش سنتي و آنلاين استفاده ميکنند در اين ايام فروش نسبي داشتهاند و شايد همين ميزان فروش هم موجب دلگرمي خود و پرسنل شده است.
با اين وجود برخي از کسبه قديمي اين صنف معتقدند فرهنگ مردم ايران به گونهاي است که براي خريد کالايي همچون کفش ترجيح ميدهند ابتدا کالا را لمس کنند و بعد اقدام به خريد نمايند. اما برخي ديگر نيز معتقدند براي جا افتادن هر تغيير و تحولي نهايتا يکسال زمان نياز است و پس از آن با ايجاد اعتماد و پيروي کردن از اصل مشتري مداري و ارائه خدمات پس از فروش، آنطور که شايسته مردممان است، ميتوان چنين فرهنگي را نيز در صنعت کهنه کار و باقدمت چرم و کفش جا انداخت.
در پايان ميتوان اينگونه گفت که اگرچه شيوع کرونا در جهان کسب و کارهاي بسياري را فلج کرد و همه چشم اميدشان به رفع اين بحران است اما بايد بدانيم که تاريخ نشان داده است در هرکجاي اين کره خاکي که باشيم ممکن است در زندگي مان بارها و بارها با بحرانهايي روبه رو شويم که مهار کردن آن از قدرت ما خارج باشد و حتي به قيمت نابودي همه داراييمان و يا جانمان تمام شود.
بنابراين شايد بايد کمي به عقب بازگرديم و اصلمان را جويا شويم و به قول عزيزي در پذيرش اين موضوع باشيم که هرآنچه برايمان مقدر شده است رخ خواهد داد و ما تنها ميتوانيم با تلاش براي بهتر زيستن، مسيرهاي جديدي براي نيکوتر شدن سرنوشتمان باز کنيم.
نه اينکه همچون چندماه گذشته خودمان از بحران پيش آمده کرونا بحرانيتر شويم و شرايط را براي خود و اطرافيانمان سختتر کنيم.
به قول يکي از اهالي صنف اين روزها اولين کارمان اين باشد که شاکر خدا باشيم که هنوز سلامت هستيم و ميتوانيم اميدوار به آينده باشيم. لحظهاي بايستيم و نفسي چاق کنيم شايد روزهاي روشنتري برايمان تدارک ديده شده باشد که از آن بيخبر هستيم.