پیروز خواهیم شد

0
509
شراره کدخدازاده- مجله اخبار صنعت چرم و کفش

به زودی فصل تابستان از راه خواهد رسید و ما باز هم در هل هله گرما باید در نمایشگاه‌های مختلف حضور داشته باشیم. حضور در نمایشگاه‌ها سبب می‌شود که بیشتر در جریان کار تولیدکنندگان و دست اندرکاران صنعت بزرگ چرم و کفش قرار گیریم و انرژی ما نیز برای آغازی دیگر دو چندان شود.
همه ما در کشتی‌ای سفر می‌کنیم که سالهاست در تلاطم دریای طوفان زده سرگردان است و گویی دچار خشم خدایان شده است که به مقصد نمی‌رسد. تنها روزنه امیدی که ما را محکوم به ادامه دادن می‌کند حضور در کنار همراهان صنعت به عنوان یک رسانه است.
خوشحالیم که شما نیز ما را پذیرفته‌اید و به ما اعتماد دارید. نشریه اخبار صنعت چرم و کفش به پشتوانه شما است که در سال‌های اخیر با وجود تمامی مشکلات توانسته است به مسیر خود ادامه دهد و هر ماه به طور منظم مجله را چاپ کرده و در اختیارتان قرار دهد.
در نظر داریم بعد از دو سال، یازدهمین کتاب اطلاعات صنایع چرم، کیف و کفش ایران را به چاپ برسانیم. ما هم همانند شما می‌دانیم که با این شرایط اقتصادی و رکود شاید هزینه کردن مشکل باشد اما همچنان معتقدیم که وجهی که بابت تبلیغات در نظر گرفته می‌شود را نباید به عنوان هزینه بلکه باید به عنوان سرمایه‌گذاری در نظر گرفت.
چرخه تولید و فروش در هر حالتی باید به حرکت خود ادامه دهد و ما در نظر داریم تا بهترین‌ها را با یاری خداوند برایتان رقم بزنیم. منتظر دیدار شما در نمایشگاه‌های کرمان و تبریز و همچنین حضورتان در مجله اخبار صنعت چرم و کفش و کتاب اطلاعات صنایع هستیم.
ما اهالی مجله اخبار صنعت حکایت‌های مدیریتی مدیر مسئول مجله را به کرات شنیده‌ایم و سعی داریم تا به آنها جامه عمل بپوشانیم. یکی از این حکایت‌ها داستان قورباغه کر است که با توجه به شرایط کنونی جامعه شنیدن دوباره آن خالی از لطف نیست.
چند قورباغه از جنگلی عبور می‌کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه‌ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: دیگر چاره‌ای نیست. شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه حرف‌های آنها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند تا از گودال خارج شوند. اما قورباغه‌های دیگر دائما به آنها می‌گفتند که دست از تلاش بردارید چون نمی‌توانید از گودال خارج شوید و به زودی خواهید مرد.
بالاخره یکی از قورباغه‌ها تسلیم گفته‌های دیگر قورباغه‌ها شد و دست از تلاش برداشت. او بی‌درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می‌کرد. بقیه قورباغه‌ها فریاد می‌زدند که دست از تلاش بردار٬ اما او با توان بیشتری برای بیرون آمدن از گودال تلاش می‌کرد و بالاخره از گودال خارج شد.
وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قورباغه‌ها از او پرسیدند: مگر تو حرف‌های ما را نشنیدی؟ معلوم شد که قورباغه ناشنواست و در واقع او در تمام مدت فکر می‌کرده که دیگران او را تشویق می‌کنند. ما نیز همه تلاشمان را می‌کنیم تا تمام اتفاقات اطرافمان را تشویق در نظر بگیریم و به راهمان ادامه دهیم.
شما هم امتحان کنید.


شراره کدخدازاده

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید