اراده، تلاش و پشتکار؛ سه واژهای که هیچ نیرویی توانایی مقابله با آن را ندارد. کافیست اراده کنیم و با همت مضاعف مسیری را هر چند دشوار، بپیماییم. فرقی ندارد چه شرایط و امکاناتی در اختیار داریم یا با چه موانع و محدودیتهایی روبرو هستیم؛ مهم این است که تا چه اندازه در راهی که پیشرویمان قرار دارد، مصمم هستیم و از موهبتها و استعدادهایی که پروردگار در وجودمان نهاده، بهره میبریم. جامعه ما پر است از انسانیهایی که با وجود محدودیتهای فراوان و شرایط سخت و دشوار، توانستهاند پلههای موفقیت را با تلاش و پشتکار، یکی پس از دیگری طی کنند و مصداق بارزی از یک انسان موفق باشند. علی پرنیان را باید از همین دست انسانها دانست؛ جوانی که با وجود ابتلا به اختلال اوتیسم هرگز اجازه نداده محدودیتها مانعی برای رسیدن به آرزوهایش باشد. دستسازههای چرمی علی در نمایشگاه امپکس به قدری مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت که مصمم شدیم با او و مادرش که حامی اصلی اوست، گفتوگو کنیم.
از هتلداری به سوی چرمدوزی
علی به گفته خودش پس از پایان دوران راهنمایی وارد هنرستان شده و در رشته هتلداری تحصیل کرده است. دو سال بعد از اخذ دیپلم هتلداری، به کمک مادرش با دنیای چرم آشنا شده و دورههای آموزشی متعددی را نیز گذرانده و در حال حاضر توانایی آموزش کار با چرم را به علاقمندان این حرفه دارد.
نمایشگاه شلوغ است و علی مشغول پاسخگویی به بازدیدکنندگان. به ناچار گفتوگو را با مادرش ادامه دادم. در همهمه فضای نمایشگاه، روی صندلی کنار مادر علی نشستم. میگوید: «پس از پایان دوران تحصیلِ علی در هنرستان، به این فکر افتادم تا از توانمندیهای علی در جهت انجام فعالیتی که به آن علاقه دارد استفاده کنم. یکی از توانمندیهای علی دقت زیاد در جزئیات است. از آنجایی که کار با چرم و ساخت دستسازههای چرمی علاوه بر داشتن مهارت، نیاز به دقت و تمرکز فراوانی دارد، مطمئن بودم که علی در این رشته موفق خواهد شد».
با دقت، دوباره نگاهی به دستسازههای روی میز انداختم. الحق که بسیار دقیق و زیبا دوخته شده بود. پرسیدم «آیا اوتیسم محدودیتی در روند کار علی ایجاد کرده است؟». پاسخ داد: «هرگز. بالعکس. علی با چنان مهارت، دقت و ظرافتی با چرم کار میکند که حتی باور جامعه و اطرافیانش را نسبت به افرادی مانند خودش تغییر داده. حتی استقبال از دستسازههای علی به استقلال شخصیتی و مالی او هم کمک و انگیزه او را برای پیشرفت در این حرفه دوچندان کرده است.»
دستسازههایی با دنیایی از رنگ و طرح
انواع کیفهای دستی و کیفهای پول با رنگهای متنوع و طرحهای شکیل و زیبا، روی میز نظر هر بازدیدکنندهای را جلب میکند.
مادر علی معتقد است که علی با تلاش و پشتکار خودش فعل «نمیتوانم» را به «میتوانم» تبدیل کرده است اما در این راه بیشک نیاز به حمایت بیشتر دارد؛ «اگر فضا یا امکاناتی برای علی و امثال او فراهم بود تا بتوانند از توانمندیهای خود در جهت ساخت محصولات چرمی باکیفیت، بهرهبرداری کنند، بیشک امکان رشد و ترقی بیشتری را داشتند.
نبود فضای کارگاهی مناسب از یک سو و گرانی چرم و تجهیزات مورد نیاز دوخت و دوز یکی از موانع جدی پیشرفت جوانان مانند علی است.
علاوه بر این بازاریابی و فروش دستسازهها نیاز به تخصص دارد و لازم است که متخصصان و اسپانسرها ما را در این راه یاری کنند.
معتقدم جوانان بسیاری در جامعه هستند که با وجود استعدادهای بسیار درخشان، به دلیل نداشتن حامی نتوانستهاند از تواناییهای خود استفاده کنند».
ساعتهای پایانی نمایشگاه بود و از تعداد بازدیدکنندگان کم میشد. فرصتی دست داد تا دوباره با علی گفتوگو کنم. پرسیدم: «هدفت برای آینده چیست؟» تأملی کرد و گفت: «دوست دارم متدهای جدید و شیوههای بهروز کار با چرم را یاد بگیرم. میخواهم کارآفرین باشم و برای جوانان شبیه خودم، بستر کار و کسب درآمد فراهم کنم. امیدوارم افراد و صنعتگرانی که در صنعت چرم کار میکنند، از توانایی و مهارت ما استفاده کنند و حامی ما باشند.»
صدای نگهبان نمایشگاه آمد.«ساعت بازدید تمام شده!»