طولانی مدتی است که یکی از بارزترین و مشخصترین ویژگیهای اقتصاد ایران، «غیرقابلپیشبینی بودن» شده است. به این معنا که دست به هر کاری بزنی، هر لحظه ممکن است با یک کلام از آقای مسئول مجهولالهویه و یا فشردن یک کلید در یک سامانه یا ابزارهای دیجیتال و الکترونیک، همه معاملات، معادلات، آموختهها، تجربیات، سرمایهها، برنامهریزیها و اهداف تو، به یک باره بر باد فنا رود.
تجارت و کسب و کار در «فضای مجازی» نیز مستثنی از «فضای شهری» نبوده و در سالهای اخیر همواره لرزه بر تن سرمایهگذاران کسب و کارهای مجازی انداخته است.
(هرچند پیشبینیناپذیر بودن فضای مجازی ایران، مختص به کسب و کارها نیست و فعالیتهای بشردوستانه، علمی، تفریحی، فردی و خانوادگی و… را نیز در بر میگیرد اما آنچه ما آن را «کسب و کار» میخوانیم، چنان گسترده است که در این کوتاه نوشت، تنها میتوان به همان اکتفا کرد و از «فضای مجازی» که شاید بیش از کره خاکی- آبی ما پهناور شده است تنها بر صفحات اینستاگرام نگاهی خواهیم داشت تا پرده از خسارات ناشی از سردرگمی کسب و کارهای ایرانی بر اثر فیلترینگ اینستاگرام در مهر ماه 1401 برداریم.)
لاجرم به این پیشنیه نیز اشاره میکنیم که نهادهای تصمیمگیر، مکررا و اکیدا توصیه به تبرّی جستن کاربران ایرانی از اینستاگرام به علت این که از نظام مدیریتی برون کشوری بهره میبرد، داشتهاند و طرحی معروف به «صیانت» با هدف حذف اجباری ایرانیان داخل کشور از شبکه جهانی اینستاگرام نیز از ماههای قبل زیر دست نمایندگان مجلس شورای اسلامی امضاء به امضاء شده اما اجرا نشده بود. تا اینکه از مهر ماه 1401 به دلایلی روشن بر همگان، به یکباره با فیلترینگی با قدرت آنچه پیش از این ایرانیان تجربهاش نکرده بودند، کسب و کارهای آنلاین متوقف شد.
برآوردهای ریالی از فیلترینگ اینستاگرام
اینک، مثلث «شخصیتهای حقوقی»، «کارآفرینان و شاغلان» و «مصرف کنندگان و مخاطبان» در شوکی چند ده روزه فرو رفتهاند و برآوردهایی ریالی از میزان خسارت بر اقتصاد ایران شده است.
به عنوان نمونه یکی از منابع خبری – دنیای اقتصاد- خسارت روزانه قطعی اینترنت را 36 میلیون دلار اعلام کرده است. سازمان نظام صنفی رایانهای استان تهران نیز طی نظرسنجی از شرکتهای عضو نصر تهران در قالب پرسشنامه با مشارکت ۱۰۴ شرکت زیر مجموعه سازمان از تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۱ تا ۱۰ مهر ۱۴۰۱ اعلام کرده است: «نیمی از کسبوکارها حداقل ۲۵ درصد کاهش فروش داشتهاند. بر این اساس، ۵۳ درصد مشاغل اعلام کردند روزانه ۵۰ میلیون تومان ضرر خواهند کرد. ۲۱ درصد نیز ضرر ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومانی و حدود ۱۸ درصد خسارت بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومانی را گزارش کردهاند. قریب به ۸ درصد مشاغل نیز روزانه بالاتر از ۵۰۰ میلیون تومان خسارت میبینند.»
در نیمه نخست سال 1400 و بنابر گزارش مرکز توسعه تجارت الکترونیکی «بیش از ۱,۵ میلیارد تراکنش بانکی در بازار تجارت الکترونیکی انجام شد. ۸۸ درصد از فعالان این بازار را افراد ۲۰ تا ۵۰ سال تشکیل دادند و ارزش اسمی این بازار بیش از ۶۳۹ هزار میلیارد تومان برآورد شد»؛ حالا با توجه به فیلترینگ اینستاگرام در مهر ماه 1401 باید منتظر ماند و دید چه برآوردی از نیمه دوم سال 1401 خواهد شد.
گذری گذرا بر صفحات هنوز در دسترس وب، نشان میدهد که سازمانها و گروههای مختلف با معیارهای سنجش متفاوت در حال برآورد ریالی این خسارتها هستند اما هنوز اجماع نظری در این خصوص وجود ندارد. این عدم اجماع، از بدیهات ضعف نهادهای آمارگیرنده پاگیر در «فضای شهری» در برابر فضایی با عمق چند برابری با نام «فضای مجازی» است.
این فضای مجازی هنوز به مثابه فضای سایر کرات جهان برای پاگیرشدگان در «فضای شهری» ناشناخته و دست نیافتنی مینماید. پس، برآورد ابعاد خسارت ریالی تعطیلی حتی یک شبکه اجتماعی برای کسب و کارهای ایرانی از نگاه کاهش یا توقف راههای امرار معاش و در پی آن «افزایش هزینه مرگ یک سرپرست خانواده از دهک پایین برای دولت»، «افزایش هزینه نگهداری بیمارستانهای دولتی و خیریه با افزایش تمایل به مراجعه به آنها و نیز افزایش هزینهها برای بیمارستانهای خصوصی با کاهش مراجعان»، «افزایش هزینه مبارزه با افزایش بزهکاران»، «افزایش هزینه بیمه بیکاری واحدهای صنفی در پی افزایش دست فروشی»، «افزایش هزینه فروپاشی زندگی زنان خودسرپرست یا سرپرست خانوار»، «افزایش حاشیه نشینی به موجب رشد عدم توان تامین اجاره بها»، «افزایش مصرف بنزین برای مراجعه حضوری خرید کالا» و عاملهای چند صد گانهای دیگر حقیقتا غیرقابل برآورد است.
رویکرد جدید کسب و کارهای اینستاگرامی
از مثلث قید شده (مثلث اعضای کسب و کارهای اینستاگرامی) اگر ضلع «مصرف کنندگان و مخاطبان» را غیرپویا، بیجنبش و مطیع تصور کنیم -که البته نادرست است- بر دو ضلع «شخصیتهای حقوقی» و «کارآفرینان و شاغلان» فعال در اینستاگرام متمرکز میشویم.
«شخصیتهای حقوقی» اعم از سازمانها، تشکلهای صنفی و انجمنها، شرکتها، دفاتر و کسب و کارهای دارای مجوز و «کارآفرینان و شاغلان اینستاگرامی» معمولا فرد یا گروههایی با حداقل نفرات و فاقد مجوز در نظر گرفته میشوند. اغلب اینها کسب و کارهایی هستند که خود تعهدات مالی و ریالی در قبال خدمات خود دارند و بیکاری آنها در محیط اینستاگرام حتی اگر فورا به شبکه اجتماعی دیگری منتقل شود، چکهای برگشتی فراوانی را در پی خواهد داشت.
ایشان طی چند روز اخیر پس از یک شوک چند ده روزه، پیش از نگارش این نوشتار که مصادف با 27 مهر 1401 است، کم کم به رویکردهای جدیدی پناه آوردهاند که به سه دسته کلی تقسیم میشوند:
گروه اول، تمرکز خود را بر سایت موسسه معطوف کردهاند. اینان به نوعی بازگشت به عقب داشته و از ارتباط دو سویه و «برخط» با مخاطبان به ارتباط یک سویه و آرشیوی با مخاطبان پناه بردهاند تا حداقلها را رعایت کرده باشند اما به هر حال این بازگشت به عقب، مسلما ضرر و خسارت است.
گروه دوم، در حال آزمودن پیامرسانها و شبکههای اجتماعی داخلی هستند. آنچه که به دلایل فرهنگی در یکی، دو سال گذشته با تشویق گروههایی و اجتناب و مقاومت اغلب کاربران ایرانی مواجه بود و هنوز آمادگی فرهنگی برای استفاده از این پیامرسانها از طریق فرهنگسازان برای جامعه مذکور فراهم نشده است. این روش هم به موجب این که هنوز اجماعی در انتخاب یکی از چند پیامرسان و شبکه اجتماعی داخلی وجود ندارد به نوعی آزمون و خطا دانسته میشود تا یکی از پیامرسانها و شبکههای اجتماعی بر دیگران پیروز شده و تمام مخاطبان ایرانی اینستاگرام را همچون آهنربایی به خود جلب کند که این کار، با توجه به تجربههایی از جمله شکست «یاهو مسنجر» و «وایبر»، غیر ممکن نبوده اما زمانبر است.
و گروه سوم، با استفاده از فیلترشکنهایی که هنوز جواب میدهند، سعی میکنند تا صفحه اینستاگرامی کسب و کار خود را فعال نگاه دارند که اینها نیز، عکس روزهای قبل از فیلترینگ با خشم مخاطبان روبرو میشوند.
پس هر سه گروه، تا زمان غیر قابلپیشبینی در حال خسارت دیدن هستند و فعالیت های خود را با وجود خسارت ادامه میدهند.
گروه چهارم و توقف کسب و کار در فضای مجازی
البته گروه چهارمی هم هستند که به طور کلی فعالیتهای آنلاین خود را متوقف و تعطیل کردهاند. این گروه نیز خود به سه گروه تقسیم میشوند:
گروه اول، افرادی که در فضای شهری فعالیتهای قانونی دارند یا بدون مجوز اما در قالب شغلهای معمول فعالند و نیاز کمتری به فعالیت در فضای مجازی دارند. این ها اما بازگشت به عقب داشته و به صورت سنتی فعالیت خواهند کرد. این عقبنشینی از آنجایی اهمیت دارد که تنها مزیت مواجهه کسب و کارها با تعطیلیهای کرونایی، افزایش ورود آنها به عرصه تبلیغات، فروش و خدمت آنلاین بوده است.
به طوری که در تیرماه 1400 (هم زمان با بحران کرونا در ایران)، رشد ۱۰۸ درصدی تعداد کل معاملات تجارت الکترونیک در ایران (نسبت به سال 1399) تیتر رسانههای رسمی کشور شد و مرکز توسعه تجارت الکترونیکی وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد: «واحدهای تجارت الکترونیکی ارائه کالا یا خدمات، در کنار به کارگیری وبسایت در ۷۸ درصد موارد از شبکههای اجتماعی، ۳۴ درصد از پیامرسانها و ۲۸ درصد از اپلیکیشن موبایل استفاده کردهاند.» در نگاه به آن 78 درصد باید گفت: چنان که مرکز توسعه تجارت الکترونیکی گزارش داد و پایگاه اطلاعرسانی و پایش آثار اقتصادی کرونا آن را منتشر کرد «در میان شبکههای اجتماعی، اینستاگرام به عنوان پرکاربرترین شبکه اجتماعی فعال در ایران، بزرگترین بازار تجارت الکترونیکی کشور به لحاظ گستردگی کاربران و عرضه کالا و خدمات» شناخته میشود. پس غروری که در دوران کرونا از رشد تجارت الکترونیک به دست آوردیم مدیون اینستاگرام بود. حال که این همه رشد را به یک باره متوقف ساختهایم، لازم است ابعاد خروج این کسب و کارها از فضای مجازی مورد توجه پژوهشگران اقتصادی، جامعهشناسی، توسعه و آینده پژوهی و در پارهای از موارد روانشناسی فردی، ازدواج و خانواده قرار گیرد.
به طور نمونه در برخی از طنزهای برگرفته از واقعیات اجتماعی، اینفلوئنسر مارکتینگ یا ادمین صفحه اینستاگرامی بودن به عنوان شغل داماد مطرح میشده که احوال روانشناختی خانواده در حال پیوند از اهم موضوعات اجتماعی و روانشناسی صنایع و کسب و کارها است.
گروه دوم از افرادی که کسب و کار در فضای مجازی را ترک کردند، افرادی هستند که به شغل های کاذب و بزه کشیده میشوند.
و گروه سوم، افرادی که دست از کسب درآمد می کشند: اینان در حالت اول هزینه خود را بر دوش فرد شاغل دیگری مثلا همسر، پدر، خواهر برادر و … میاندازند و در حالت دوم و در کمال تاسف به موجب نداشتن غذا، جای خواب و احتمالا ابتلا به بیماری و نداشتن هزینه درمان و دارو میمیرند و زندگی آنها برای همیشه پایان مییابد. اینان نه لزوما افراد کم سواد و کم توان، بلکه شاید افرادی هستند که سال ها زمان خود را برای کسب مهارت درآمدزایی از اینستاگرام و افزایش بازدیدکننده صرف کردهاند.
اشتباه سبقت نهی از منکر از امر به معروف
پیشتر اشاره کردیم که مثلثی با جامعه چند ده میلیونی در شوک فیلترینگ اینستاگرام به سر میبرند. دختران و زنان جوانی که با انتخاب ادمینی صفحات اینستاگرامی و تولید محتوا در منازل خود مانده و درآمدی برای ادامه زندگی کسب کرده بودند، از این دسته هستند.
امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین مبین اسلام است؛ آنچنان که ابتدا باید امر به معروف شده و بعد نهی از منکر انجام شود. یعنی ابتدا باید به مخاطب گفت چه کاری خوب است و پس از آن از منکر آگاهی بخشید. امروز به طنز در جامعه می شنویم که «با فیلترشکن تحریمکننده میآییم تا بر فیلترکنندگان چیره شده و از تحریمها عبور کنیم تا پولی برای معاش کسب کرده و از گشنگی نمیریم.» این طنز تلخ میگوید اگر همه اینها به موجب آن است که دست بیگانه از کسب و کارهای ما قطع شود، باید ابتدا شبکه اجتماعی مناسبی را به جامعه معرفی کرد.
ایرانیان در اصناف و صنایع، وقتی میخواهند کسب و کارهای آلاینده و مزاحم را به شهرکهای صنعتی و صنفی منتقل کنند، سالها برای آن برنامهریزی میکنند و هیچ گاه به یک باره این اتفاق نمیافتد که البته همینها هم هنوز پر از درد و مسئله هستند اما هرگز این انتقال به یکباره کسب و کارهای ایرانی به جایی به جز اینستاگرام، منطقی برگرفته از وزارت صنعت، معدن و تجارت و تشکلهای صنفی نبوده و نمیتواند باشد و حتی حداقلهای یک برنامهریزی را هم نداشته است.
در پایان به این مطلب نیز اشاره کنیم که بسیاری از روستاییان با تکیه بر این شبکه اجتماعی بینالمللی از مهاجرت صرف نظر کرده یا مهاجرت معکوس داشتهاند، جذب گردشگر خارجی داشته، رونقی به یک روستا داده، ارز آوری برای کشور داشته و بارها از طریق رسانه ملی مورد تقدیر و تحسین قرار گرفتهاند. حال اینکه این بمبگذاری در محل کسبِ کارهای اینستاگرامی و امکان تکرار آن، غیرقابل پیشبینی و برنامهریزی مینماید. در این گذار از اینستاگرام به شبکههای اجتماعی داخلی، دست کم شرکتهای بیمه در حالت آماده باش قرار گیرند.
خبرنگار: مژده پورزکی